خادم و مطیع. (آنندراج) : مشتری اندر نمازگاه مر او را پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است. ناصرخسرو. گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غاشیه دار آید. ناصرخسرو. غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب غالیه سای است باد بر صدف بوستان. خاقانی. حلقه بگوش لب تو گشت عقل غاشیه دار لب تو گشت جان. خاقانی. خسروانش سزند غاشیه دار کمر حکم او از آن بستند. خاقانی. زو بازمانده غاشیه دارش میان راه سلطان دهر گفت که ای خواجه تا کجا. خاقانی
خادم و مطیع. (آنندراج) : مشتری اندر نمازگاه مر او را پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است. ناصرخسرو. گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غاشیه دار آید. ناصرخسرو. غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب غالیه سای است باد بر صدف بوستان. خاقانی. حلقه بگوش لب تو گشت عقل غاشیه دار لب تو گشت جان. خاقانی. خسروانش سزند غاشیه دار کمر حکم او از آن بستند. خاقانی. زو بازمانده غاشیه دارش میان راه سلطان دهر گفت که ای خواجه تا کجا. خاقانی
که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد. - ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد. - ادعای دامنه دار، طولانی. - اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد. - بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد. - بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی. - تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع. - جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید. - فعالیت دامنه دار، ممتد. - مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد. - ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد. - ادعای دامنه دار، طولانی. - اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد. - بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد. - بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی. - تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع. - جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید. - فعالیت دامنه دار، ممتد. - مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد